گیاهی است که از دانۀ آن روغن گیرند. این دانه در عربی بنام محلب خوانده میشود. گل یسر، گلی است از خانوادۀ مرینگ و گل آن سرخ یا سفید و بشکل خوشه ای قرار گرفته و به نام گل خوشه ای خوانده میشود. بان عربی. حب البان. بان مصری. تخم گل یسر. (مؤلف)
گیاهی است که از دانۀ آن روغن گیرند. این دانه در عربی بنام محلب خوانده میشود. گل یسر، گلی است از خانوادۀ مرینگ و گل آن سرخ یا سفید و بشکل خوشه ای قرار گرفته و به نام گل خوشه ای خوانده میشود. بان عربی. حب البان. بان مصری. تخم گل یسر. (مؤلف)
تاج خروس، گیاهی یک ساله با برگ های درشت و گل های سرخ رنگ که بلندیش تا نیم متر می رسد و یک نوع از آن برگ هایش سرخ رنگ است و گل های ارغوانی دارد بستان افروز، بوستان افروز، چمن افروز، زلف عروس، زلف عروسان
تاجِ خُروس، گیاهی یک ساله با برگ های درشت و گل های سرخ رنگ که بلندیش تا نیم متر می رسد و یک نوع از آن برگ هایش سرخ رنگ است و گل های ارغوانی دارد بُستان اَفروز، بوستان اَفروز، چَمَن اَفروز، زُلف عَروس، زُلف عَروسان
معجونی از گلبرگ های گل سرخ و شکر یا قند که در قدیم به عنوان مسهل به کار می رفت، گل قند، برای مثال صدهزاران جان تلخی کش نگر / همچو گل آغشته اندر گل شکر (مولوی - ۱۳۱)، گر گل شکر خوری به تکلّف زیان کند / ور نان خشک دیر خوری گل شکر بود (سعدی - ۱۱۱)
معجونی از گلبرگ های گل سرخ و شکر یا قند که در قدیم به عنوان مسهل به کار می رفت، گل قند، برای مِثال صدهزاران جان تلخی کش نگر / همچو گل آغشته اندر گل شکر (مولوی - ۱۳۱)، گر گل شکر خوری به تکلّف زیان کند / ور نان خشک دیر خوری گل شکر بُوَد (سعدی - ۱۱۱)
کنایه از تکۀ ابر. قطعۀ ابر. (آنندراج) (بهار عجم) (غیاث) : چرا خرقه پوشی نزیبد به شاه گل ابر زیباست بر دور ماه. ملاطغرا (از آنندراج). در شفق هر گل ابر آینه خورشید است روی پوشیده و صد جای نمایان شده ست. میرزا طاهر وحید (از آنندراج). قدح کج کرده اشکی زآن بت پنهان شکن دارم گل ابری به مژگان یادگاری زآن چمن دارم. حکیم صاحب (از آنندراج). تازه میگردد ز چشم اشکباری جان ما مجلس ما را گل ابری گلستان میکند. صائب (از آنندراج)
کنایه از تکۀ ابر. قطعۀ ابر. (آنندراج) (بهار عجم) (غیاث) : چرا خرقه پوشی نزیبد به شاه گل ابر زیباست بر دور ماه. ملاطغرا (از آنندراج). در شفق هر گل ابر آینه خورشید است روی پوشیده و صد جای نمایان شده ست. میرزا طاهر وحید (از آنندراج). قدح کج کرده اشکی زآن بت پنهان شکن دارم گل ابری به مژگان یادگاری زآن چمن دارم. حکیم صاحب (از آنندراج). تازه میگردد ز چشم اشکباری جان ما مجلس ما را گل ابری گلستان میکند. صائب (از آنندراج)
سر عشر یعنی کاغذی که معلم برای اطفال ابجدخوان ده آیۀ قرآنی بر آن نویسد و دایره ای بر آن کشد. (آنندراج) : کلام بلبلان نظم را گرچه گل عشرم بود عشر عشیری از قلیل او کثیری. علی نقی کمره ای (از آنندراج)
سر عشر یعنی کاغذی که معلم برای اطفال ابجدخوان ده آیۀ قرآنی بر آن نویسد و دایره ای بر آن کشد. (آنندراج) : کلام بلبلان نظم را گرچه گل عشرم بود عشر عشیری از قلیل او کثیری. علی نقی کمره ای (از آنندراج)
دهی است از دهستان ابتر بخش حومه شهرستان ایرانشهر واقع در 22000گزی شمال خاوری ایرانشهر و 13000گزی خاور راه شوسۀ ایرانشهر به خاش. هوای آن گرم و دارای 180 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول آن غلات، خرما، ذرت و لبنیات است. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن فرعی است. ساکنان از طایفۀ میر هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از دهستان ابتر بخش حومه شهرستان ایرانشهر واقع در 22000گزی شمال خاوری ایرانشهر و 13000گزی خاور راه شوسۀ ایرانشهر به خاش. هوای آن گرم و دارای 180 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول آن غلات، خرما، ذرت و لبنیات است. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن فرعی است. ساکنان از طایفۀ میر هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
ده کوچکی است از دهستان شوراب بخش اردل شهرستان شهرکرد واقع در 27هزارگزی جنوب اردل، متصل به راه مالرو شلیل به دوپلان. هوای آن معتدل است و 93 تن سکنه دارد. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
ده کوچکی است از دهستان شوراب بخش اردل شهرستان شهرکرد واقع در 27هزارگزی جنوب اردل، متصل به راه مالرو شلیل به دوپلان. هوای آن معتدل است و 93 تن سکنه دارد. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
دهی است از دهستان طرهان بخش طرهان شهرستان خرم آباد واقع در 42هزارگزی باختر کوهدشت و 42هزارگزی باختر اتومبیل رو خرم آباد به کوهدشت. هوای آن معتدل و دارای 480 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول آن غلات و لبنیات است. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان سیاه چادربافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان طرهان بخش طرهان شهرستان خرم آباد واقع در 42هزارگزی باختر کوهدشت و 42هزارگزی باختر اتومبیل رو خرم آباد به کوهدشت. هوای آن معتدل و دارای 480 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول آن غلات و لبنیات است. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان سیاه چادربافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
هر گلی که سرخ باشد. (برهان) ، ترجمه ورد است. (آنندراج). ورد. (الفاظ الادویه). گل سرخ دارای دسته های مختلف است و منجمله به نوع مخصوصی از تیره گل سرخ که گلبرگهای آن بسیار معطر و پرپر است. (گیاه شناسی گل گلاب ص 228). گل سرخ انواع مختلف دارد و در ایران استفادۀ صنعتی از گل سرخ به عمل نمی آید. ورد احمر. سوری. گل محمدی: چون گل سرخ از میان پیلغوش یا چو زرین گوشوار از خوب گوش. رودکی. ماه تمام است روی کودکک من وز دو گل سرخ اندر او پرگاله. رودکی. گرد گل سرخ اندر خطی بکشیدی تا خلق جهان را به فکندی به خلالوش. رودکی. تنش پرنگار از کران تا کران چو داغ گل سرخ بر زعفران. فردوسی. تا یه دی ماه گل سرخ نباشد در باغ تا به نوروز نباشد گل نیلوفر. فرخی. روی گل سرخ بیاراستند زلفک شمشاد بپیراستند. منوچهری. با صدهزار جام می سرخ مشکبوی با صدهزار برگ گل سرخ کامکار. منوچهری. فراز و نشیب از گل سرخ گویی که دریای سبز است پر موج گوهر. ناصرخسرو. در این باغ از گل سرخ و گل زرد پشیمانی نخورد آن کس که برخورد. نظامی. گل سرخش چو عارض خوبان سنبلش همچو زلف محبوبان. سعدی (گلستان). بر گل سرخ از نم اوفتاده لاّلی همچو عرق بر عذار شاهد غضبان. سعدی (گلستان). گفتم ای ماه به تحقیق کنون دانستم که ترا همچو گل سرخ وفا نیست شعار. قاآنی. تو کنون آن گل سرخی و من آن دهقانم که ز بدعهدی گل رنج مرا کردی خار. قاآنی. ، کنایه از چهره و صورت: پس آن دختران جهاندار جم ز نرگس گل سرخ را داده نم. فردوسی. به بالا چو سرو و چو خورشید روی چو کافور گرد گل سرخ موی. فردوسی. خم آورد بالای سرو سهی گل سرخ را داده رنگ بهی. فردوسی. ، کنایه از آفتاب عالمتاب. (برهان) : سحرگه که آمد به نیک اختری گل سرخ بر طاق نیلوفری. نظامی
هر گلی که سرخ باشد. (برهان) ، ترجمه ورد است. (آنندراج). ورد. (الفاظ الادویه). گل سرخ دارای دسته های مختلف است و منجمله به نوع مخصوصی از تیره گل سرخ که گلبرگهای آن بسیار معطر و پرپر است. (گیاه شناسی گل گلاب ص 228). گل سرخ انواع مختلف دارد و در ایران استفادۀ صنعتی از گل سرخ به عمل نمی آید. ورد احمر. سوری. گل محمدی: چون گل سرخ از میان پیلغوش یا چو زرین گوشوار از خوب گوش. رودکی. ماه تمام است روی کودکک من وز دو گل سرخ اندر او پرگاله. رودکی. گرد گل سرخ اندر خطی بکشیدی تا خلق جهان را به فکندی به خلالوش. رودکی. تنش پرنگار از کران تا کران چو داغ گل سرخ بر زعفران. فردوسی. تا یه دی ماه گل سرخ نباشد در باغ تا به نوروز نباشد گل نیلوفر. فرخی. روی گل سرخ بیاراستند زلفک شمشاد بپیراستند. منوچهری. با صدهزار جام می سرخ مشکبوی با صدهزار برگ گل سرخ کامکار. منوچهری. فراز و نشیب از گل سرخ گویی که دریای سبز است پر موج گوهر. ناصرخسرو. در این باغ از گل سرخ و گل زرد پشیمانی نخورد آن کس که برخورد. نظامی. گل سرخش چو عارض خوبان سنبلش همچو زلف محبوبان. سعدی (گلستان). بر گل سرخ از نم اوفتاده لاَّلی همچو عرق بر عذار شاهد غضبان. سعدی (گلستان). گفتم ای ماه به تحقیق کنون دانستم که ترا همچو گل سرخ وفا نیست شعار. قاآنی. تو کنون آن گل سرخی و من آن دهقانم که ز بدعهدی گل رنج مرا کردی خار. قاآنی. ، کنایه از چهره و صورت: پس آن دختران جهاندار جم ز نرگس گل سرخ را داده نم. فردوسی. به بالا چو سرو و چو خورشید روی چو کافور گرد گل سرخ موی. فردوسی. خم آورد بالای سرو سهی گل سرخ را داده رنگ بهی. فردوسی. ، کنایه از آفتاب عالمتاب. (برهان) : سحرگه که آمد به نیک اختری گل سرخ بر طاق نیلوفری. نظامی
گلی که زهرآگین باشد. گل زهری که بوییدن آن خطرناک و زیان آور باشد: جهان رابه کوشش چه جویی همی گل زهر خیره چه بویی همی. فردوسی. جز از درد و نفرین نجویی همی گل زهر خیره ببویی همی. فردوسی. بر آرام بر کینه جویی همی گل زهر خیره ببویی همی. فردوسی
گلی که زهرآگین باشد. گل زهری که بوییدن آن خطرناک و زیان آور باشد: جهان رابه کوشش چه جویی همی گل زهر خیره چه بویی همی. فردوسی. جز از درد و نفرین نجویی همی گل زهر خیره ببویی همی. فردوسی. بر آرام بر کینه جویی همی گل زهر خیره ببویی همی. فردوسی
گلی است چون نرگس خرد با پیازی خرد و گلی تک و فرد به رنگ سرخ روشن و یا زرد نزدیک به سپیدی که در اسفندماه گل دهد و بیشتر در زیربرف است. از این رو، او را گل حسرت گویند که او هرگز بهار را نبیند و پیش از بهار خشک شود: بهار آمد و گل در جهان شکفت و ترا شگفته شد گل حسرت در این بهار دریغ. ؟ (از یادداشت مؤلف)
گلی است چون نرگس خرد با پیازی خرد و گلی تک و فرد به رنگ سرخ روشن و یا زرد نزدیک به سپیدی که در اسفندماه گل دهد و بیشتر در زیربرف است. از این رو، او را گل حسرت گویند که او هرگز بهار را نبیند و پیش از بهار خشک شود: بهار آمد و گل در جهان شکفت و ترا شگفته شد گل حسرت در این بهار دریغ. ؟ (از یادداشت مؤلف)
رنگی است معروف شبیه به رنگ گل خار وآن نباتی است خاردار که گل سرخ دارد و مایل به کبودی و در عرف هند کطائی گویند. (آنندراج) : امروز قبای تو به رنگ گل خار است ترسم به تن نازکت آسیب رساند. محمداسحاق شوکت (از آنندراج). پنجه رنگرزان شد کف ساقی ز شراب جامۀ سبز صراحی گل خار است امشب. ملاطغرا (از آنندراج)
رنگی است معروف شبیه به رنگ گل خار وآن نباتی است خاردار که گل سرخ دارد و مایل به کبودی و در عرف هند کطائی گویند. (آنندراج) : امروز قبای تو به رنگ گل خار است ترسم به تن نازکت آسیب رساند. محمداسحاق شوکت (از آنندراج). پنجه رنگرزان شد کف ساقی ز شراب جامۀ سبز صراحی گل خار است امشب. ملاطغرا (از آنندراج)
دهی است از دهستان سرشیوۀ بخش مریوان شهرستان سنندج، واقع در 82000گزی شمال خاور دژ شاهپور و 15000گزی شمال تینال. هوای آن سرد و دارای 100 تن سکنه است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات، لبنیات و توتون است. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو و صعب العبور است. در دو محل نزدیک بهم واقع است که به گلچیدر بالا و پائین معروف است. فعلاً گلیچدر بالا خالی از سکنه و مخروبه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان سرشیوۀ بخش مریوان شهرستان سنندج، واقع در 82000گزی شمال خاور دژ شاهپور و 15000گزی شمال تینال. هوای آن سرد و دارای 100 تن سکنه است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات، لبنیات و توتون است. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو و صعب العبور است. در دو محل نزدیک بهم واقع است که به گلچیدر بالا و پائین معروف است. فعلاً گلیچدر بالا خالی از سکنه و مخروبه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان قوریچای بخش قره آغاج شهرستان مراغه که در 13هزارگزی شمال باختری قره آغاج و 9هزارگزی جنوب راه شوسۀ مراغه به میانه واقع شده است. هوای آن معتدل و سکنه اش 155 تن است. آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات، نخود و بزرک و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان جاجیم بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان قوریچای بخش قره آغاج شهرستان مراغه که در 13هزارگزی شمال باختری قره آغاج و 9هزارگزی جنوب راه شوسۀ مراغه به میانه واقع شده است. هوای آن معتدل و سکنه اش 155 تن است. آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات، نخود و بزرک و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان جاجیم بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
آنچه گل چیزی را بگیرد، برای جلوگیری از پخش شدن گلهایی که بر اثر دوران چرخهای وسایل نقلیه (اتومبیل دوچرخه و غیره) بخارج پرتاب میشود آلتی در آنها تعبیه شده که بصورت قاب محدب دایره یی شکل روی چرخها را میپوشاند. گلگیر بوسیله مهره هایی که به بست گلگیر معروف است روی بدنه اتومبیل یا وسیله نقلیه دیگر نصب میشود. نوعی مقراض که بوسیله آن گل شمع و چراغ را گیرند: خاکساران زاغنیا محتاج همراهی نیند شمعدان گل کجا در بند گلگیر طلاست ک (عبدالغنی قبول)
آنچه گل چیزی را بگیرد، برای جلوگیری از پخش شدن گلهایی که بر اثر دوران چرخهای وسایل نقلیه (اتومبیل دوچرخه و غیره) بخارج پرتاب میشود آلتی در آنها تعبیه شده که بصورت قاب محدب دایره یی شکل روی چرخها را میپوشاند. گلگیر بوسیله مهره هایی که به بست گلگیر معروف است روی بدنه اتومبیل یا وسیله نقلیه دیگر نصب میشود. نوعی مقراض که بوسیله آن گل شمع و چراغ را گیرند: خاکساران زاغنیا محتاج همراهی نیند شمعدان گل کجا در بند گلگیر طلاست ک (عبدالغنی قبول)
فرانسوی پیه زاد در تداول به گلیسرین اشتهار دارد و آن مایعی است لزج و بیرنگ و سنگین تر از آب (وزن مخصوصش 265، 1 میباشد)، اگر در آب ریخته شود در زیر آن جمع میگردد. مزه اش شیرین است و با آب و الکل بهر نسبت مخلوط میشود. در 290 درجه میجوشد و بسختی جامد میگردد ولی بلور های جامد آن در کمتر از 18 درجه ذوب نمیشوند. این ماده برای نرم کردن پوست و شیرین کردن خمیر دندانها و شربتهای بیماران مبتلا بمرض قند استعمال میگردد. گلیسرل در اکثر چربیها بحالت اترسل موجود است و جزو الکلهای آلی است و دارای سه عامل الکلی میباشد در صنعت برای تهیه گلیسرل معمولا چربیها را با سود محرق میجوشانند مخلوطی از صابون و گلیسرل حاصل میشود. در این مخلوط نمک میریزند صابون رومیایستد و گلیسرل در آب نمک حل میگردد. صابون را بر میدارند و محلول گلیسرل در آب نمک را در خلا (بعلت آنکه نقطه جوش آن پایین آید و بخارات گلیسرل تجزیه نشوند) تقطیر میکنند
فرانسوی پیه زاد در تداول به گلیسرین اشتهار دارد و آن مایعی است لزج و بیرنگ و سنگین تر از آب (وزن مخصوصش 265، 1 میباشد)، اگر در آب ریخته شود در زیر آن جمع میگردد. مزه اش شیرین است و با آب و الکل بهر نسبت مخلوط میشود. در 290 درجه میجوشد و بسختی جامد میگردد ولی بلور های جامد آن در کمتر از 18 درجه ذوب نمیشوند. این ماده برای نرم کردن پوست و شیرین کردن خمیر دندانها و شربتهای بیماران مبتلا بمرض قند استعمال میگردد. گلیسرل در اکثر چربیها بحالت اترسل موجود است و جزو الکلهای آلی است و دارای سه عامل الکلی میباشد در صنعت برای تهیه گلیسرل معمولا چربیها را با سود محرق میجوشانند مخلوطی از صابون و گلیسرل حاصل میشود. در این مخلوط نمک میریزند صابون رومیایستد و گلیسرل در آب نمک حل میگردد. صابون را بر میدارند و محلول گلیسرل در آب نمک را در خلا (بعلت آنکه نقطه جوش آن پایین آید و بخارات گلیسرل تجزیه نشوند) تقطیر میکنند